حرفی نیست...
خودم سکوتت را معنی می کنم!
کاش می فهمیدی،
گــــــــــاهي....همین نگــــاه ســـــــــــــــــــردت...
روي زمستان را هم كم مي كنـــــــــد...!

من آن ابرم كه بارانش توهستي همان يوسف كه كنعانش توهستي مسافرميشوم تاآخرعمردرآن راهي كه پايانش توهستي.

باران برای کسی تکراری نمی شود،
هروقت بیایید،دوست داشتنیست...
وتو از جنس بارانی

مثل یک روح در دو پیکریم
تو در پیکره ی خدایی
من در پیکره ی انسانی
عاشقانه میپرستمت
شاید روزی
یک روح در یک پیکر شویم . . ..

قول میدهم لام تا کام حرفی نزنم فقط بگذار از (دال تا میم) بگویم، بگذار بگویم که "دوستت دارم" دیگر لام تا کام حرفی نمیزنم..

خریدار ندارد
دلی که برای دیدنت
"لــک" زده است...

شکستن دل، به شکستن استخوان دنده می‌ماند؛ ازبیرون همه چیز روبه راهست، اما هر نفس درد است که می‌کشی.

از تـــــــــو نخواهمـ گذشـت ، به ایــــــــن دلیـــــــــل کهـ خوبــی ها برای انحصار تـــــــ ـو نبـــــــرد میـــکنند...

خدایا...
بابت آن روز
که سرت داد کشیدم متاسفمـــــــــ...!!!
من عصبانی بودم
برای انسانی که تو میگفتی ارزشــــَش را ندارد
و مــــــــــن پا فشاری می کردم

عشق عينک سبزى است که گاه انسان با آن کاه را يونجه ميبيند. (مارک تواين)

هميشه از فاصله ها گله ميکنيم شايد يادمان رفته که در مشق هاى کودى براى فهميدن کلمات کمى فاصله لازم بود...

مجنون از روى سجاده نماز گذارى عبور کرد آن مرد فرياد زد: ها مجنون مگر نمي بينى که با معشوق خود راز و نياز ميکنم- مجنون گفت: من که عاشق ليلايم تو را نديدم تو که عاشق خدايى چطور مرا ديدى.

آشق____!! از اين به بعد اينگونه بنويسيد چون هميشه سرش کلاه ميرود.